خوشبختی های زرده بالا آورده + ام

ساخت وبلاگ
دیشب توی خواب رفته بودم زیر درخت زرد آلو ، خانه ی قبلی مان زرد آلو داشت، مزه ی زرد آلوی توی خواب هنوز زیر دندانم مانده . صبح به خودم توی شیشه زل زده بودم . باد میپیچید لای موهای خرمایی رنگم ،آفتاب پاییزی رنگ چشم هایم را عوض میکند یکهو چشمان درخشان میبینم و موهای لخت خرمایی رنگ. بابا هنوز هم خسته است منتها ناامید هم شده ، با چشم های قرمزش یک طور عجیبی زل میزند به اعماق وجودم، میل به زندگی ام بیشتر میشود میل به چشیدن و شنیدن تک تک جزئیات دنیا نیز. فکر میکنم آدم راحت تری شده ام ، یک آغوش بزرگ دارم رو به همه ی آدم های دور و برم ، با این حال خانواده ی مان نسبت به قبل کوچک تر شده ، حالا تکیه میدهم به پشتی ها قرمز رنگ خانه ی پدری ، تو گویی شوم جزئی از همان پشتی ها ، که هیچ حرفی برای گفتن پیدا نمیکنند ، پیدا نمیکنند یا نمیخواهند پیدا کنند .. چه میدانم توی پروسه ی از دست دادن روابط با خانواده ی پدریم خودم را آدم دقیق تری مبینم ، هر روز به جزئیات بیشتری توجه میکنم. نوشته بود خال روی بدن یک  جور جای بوسه ی معشوقمان است ، خال روی لاله ی گوشم لبخند میزد. خیال میکنم قرار بود توی حیاط پر از درخت های سبز دانشگاه  دوباره ساندویچ بندری با نوشابه هایی که نوشابه نیستند سفارش دهیم . چه میدانم از توی پنجره ی قهوه ای پرواز میکنم به اتاق خالی از نور دانشگاه، همین حالا ویروس وحشی نشسته توی خاطراتی که نساخته ایم ، یک طوری شده که دلم میخواهد بپرم توی محوطه ی دانشگاه و بزنم توی دهان خودم که قدر همه ی آدم های دور و برم را بدانم . که لعنت به من و خاطرات نداشته ام.  خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:36

توی یکی از کادیلاک های قدیمی بودیم ، از توی آینه هایش موهایم را تماشا میکردم ، جلوتر آمدم تا نزدیک گردنت ، تا جایی که باید ، دستم را حلقه کرده بودم دور گردنت  ، توی کوهستان بودیم؟ چه میدانم ! تپه های کوچک محاصره مان کرده بودنند و همه جا را  علف های زرد و نارنجی پوشانده بودند، خانه ی سنگی داشتیم و لابد تویش میزی از چایی و کیک شکلاتی چیده بودیم . خودم را خم میکردم روی شانه هایت ، پوست بدنت چیزی بود که باید ، دست میکشیدم روی پوست خنک و نرمت ، آهنگی برای گوش دادن نداشتیم یا حرفی برای زدن اما دستان همدیگر را داشتیم.انگشتانم سر میخورد روی گردنت ، زل زده بودم به جاده و مسیری که نمیداستیم که به کجا میرسد . توی همان لحظه در جریان بودیم ، توی پوست هم غرق بودیم و جاده قرار بود تا هزار سال به اتمام نرسد .  خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 3 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:36

 برای تولد هر سال آهنگی برای گوش دادن انتخاب میکنم ، چند سال قبل ، شاید دو سال قبل کوه احسان حائری را انتخاب کرده بودم، آهنگ امسال را تنهای تنهای معین انتخاب کردم ، توی ماشین های زرد رنگ درست سر پیچ جاده ی کوهستانی اردبیل  صدای آهنگ را میبردم تا ته ، معین فریاد میکشید ، توی بالکن می ایستادم ، به زمین فوتبال روبه رو نگاه میکردم و هزار بار صدای معین را توی گوشهایم میچرخاندم ، درست زمانی که همه را پس میزدم  و توی اتاق قهوه ای تنها میماندم یکهو معین می آمد سراغم ، توی فضا میچرخید و با موهای خرمایی ام بازی میکرد ، درست روز تولدم توی بهترین حال نبود منتها بودم ، هوای بیرون بارانیست ، با غریبه ها نامجو گوش داده ام ، از صدایشان لذت برده ام و ازشان تولدت مبارک شنیده ام .  بزرگ شدن دایره ی دوست هایم را دوست دارم و یک جوری حس زنده بودن میکنم. به گمانم از فردا هوا دوباره سرد و یخبندان شود ، آمدن زمستان را دوست ندارم ، ماندن توی خانه و حبس شدن کنار اعضای خانواده برایم سخت است ، آدم هارا از دور دوست دارم و از تحمل همیشگی بعضی ها لذت نمیبرم. به هرحال با خوم میگویم میگذر ، تمام میشود و میرود پی کارش ، زندگی کردن را سخت میدانم ، یک وقتی آدم میفهمد همه ی دنیا بر علیش جمع شده اند و تنها کسی که برای حال خوب تلاش میکند خودش است . دعا کردن را از یاد برده ام ، بعد از اینهمه نداشتن و از دست ندادن ونرسیدن دلم میخواهد آرزو کنم خدا خودم را و حس خوبی که به خودم میدهم را تا ابد کنارم نگه دارد و هیچقوت توانایی شاد کردن خودم را از دست ندهم . تماس.  خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 5 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 4:36

سردم است ،دلم میخواست بهار باشد و توی بالکن خانه ام چای بنوشم ... از بوی سیگار بیزارم درست به اندازه ی حالی که همین الان دارم ، هوس پیاده روی زده به سرم ، پایین خانه مان یک جاده ایست بی آب و علف ، دور خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 4 آبان 1399 ساعت: 19:16

یک مقداری ارایش کنم ، موهایم را شانه کنم از درد و رنجشان بکاهم ، دست بکشم روی لب هایم پماد بمالم رویشان و جای زخم ها را نوازش کنم ، زیر چشم هایم سایه ی قرمز بکشم خواب الودگی را از روحشان جدا کنم خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 13 تاريخ : يکشنبه 4 آبان 1399 ساعت: 19:16

پرسیدم همین حالا به چی فکر میکنی؟ جئاب داد هیچ ! هیچِ هیچ ، گردنم تیر میکشید ،پادکستی را گذاشته بودم تا پخش شود توی فضای سرد اتاق ، هایده میخواند ، خانوم هایده دست هایش را برایم تکان میداد : دست  خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 4 آبان 1399 ساعت: 19:16

یک سری یادگاری از بلاگفا دارم . چندتایی کامنت و نوشته هایی که مخصوص من تایپ شده اند . شاید سیزده ساله بودم که اولین نوشته ام را پست کردم. به گمانم از خودم نوشتم و خوشبختی هایی که از در و دیوار میبارند خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 22 آبان 1398 ساعت: 21:01

امروز روز من است . تمامی لحظات خوش امروز به اسم من است .  امروز عمیق تر از هر روز دیگری زندگی در من آغاز میشود . امروز منی متولد میشود و عشقی را عمیق تر میکند . 

پ.ن : دلم میخواهد از همین منبع از پدر و مادرم گرامیم برای رساندنم به اینحا و این لحظات زیبا تشکر کنم . امیدوارم اگر به گذشته بازگردند . باز هم دلشان مرا بخواهد و این ها . 

خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 14 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 2:48

و خب بنده بسی ذوق مرگم از اینکه باز هم مرا میخوانید و برایم فرت فرت کامنت های دوست داشتنی میفرستید حتی اگر این بانوی فرهیخته ی زیبا وقت پاسخ دادن به پیام های گسیل شده از ته قلبتان را نداشته باشد قطع به یقین میخواندشان و ذوق میکند هی هی .

 خل نوشت هایم را در بهترین و باحال ترین و اصلا تو دل برو ترین کانال دنبال بنمایید.  @aynazi1256 

با تشکر فراوان . تا درودی دیکر بدورد

خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : takecare1256o بازدید : 17 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1396 ساعت: 2:48

  خانواده ی پنج نفره ی مان یک پدر عینکی بدون مو دارد و سه دختر تمام و کمال که هر سه عکس های مشترکی از بچگی شان با پیراهن سفید و سبز  و صورتی کنار حوضهِ ابی و کوچک خانه ی پدری دارند. مادرم با روسری فیروزه رنگی با سال ها فاصله کنار هر سه ی مان ایستاده و همان لبخند معروف را زده، پدرم  توی تمام عکس ها مو دارد ، حالا هم دارد ولی نه به پرپشتی موهای توی قاب عکسی که مادرم صبح ها زیر چشمی نگاهش میکند... خا خوشبختی های زرده بالا آورده + ام...ادامه مطلب
ما را در سایت خوشبختی های زرده بالا آورده + ام دنبال می کنید

برچسب : تنها,پنجره,خانه,قرمز,رنگمان, نویسنده : takecare1256o بازدید : 17 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 15:17